★★★★★ MasterPiece ★★★★½ Outstanding ★★★★ Excellent ★★★½ Very Good ★★★ Good ★★½ Not Bad ★★ Watchable ★½ Bad ★ Terrible ½ Piece of shit
Favorite films
Recent activity
AllRecent reviews
More-
The Last Samurai 2003
لذت بردم، اما کاش در دوران دبستان تماشایش میکردم تا لذت تماشایش از من به مدت یک ماه یک سامورایی متعصب میساخت
-
Earth 1930
((الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَهُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ))پس بمیر.زمین زمان در چرخش.بادکه میوزد به هرکجا که بخواهد و گندم زار، زار از باد که تقدیر نامعلوم و نوید دیگر سو.زمین گویی که هیچگاه از بار امانت و باررنج انسان ها بی نصیب و جدا نبوده است.((زمین حمل می کند و آسمان می پوشاند.))* –پلان آغازین- رازی کهن:در ماورای سنگفرش سیب -معمای ازل- رازیکهن :پیرمردی شگرف -برگ پائیز- رازی کهن: خبر آوری از جهان دیگر -شاهد از غیب-.وقتی که مربع زندان او است.دیگر سر -گوش- به خاک میسپارد تا هوشدیگری برباید، حالا وقت سفر است از سوی مادر به سوی پدر.حالا دوباره در آینه ی کودک، کودک شده ام.لبخند و لب خندقی سربسته به درون.پیتر : «پس بمیر» حالا زمان مرگ است.اسب حامل مرگ و تولد و رهسپاری به دیگر سو ... که اسب مادر ازلی در حافظهی جهانی که زمانِ در حرکت است و میگذرد و میگذرد.مرد کهاز خشم به جنون گرفتار آمده، اسب بی سوار که رازها را تعلیم می دهد و عقل را روشن میکند با تبر میخواهد از میان بردارد.((عرفان سلحشورانه ی غرب در قرونوسطی بدون ارتباط با نمادگرایی اسب محمل پیشروی در طلب عرفانی نیست.)) ((اسب با کیهان همذات میشود و با قربان کردن آن نماد یا عبارتی از باسازی عملخلقت است.))*
پ.ن: بخشی از نوشته ام برای شمارهی هفتم مجلهی پراواداایلیاصوفی
Popular reviews
More-
Au Hasard Balthazar 1966
یادداشتی کوتاه در خصوص سینماتوگرافی برسون .
سینماتوگراف اساسش باز آفرینی است نه کپی کردن از حیات و زندگی . طبیعت را به نفع رفتاری طبیعی سرکوب نمی کند . سینماتوگراف او تحلیل و تشریح نمی کند بلکھ ھستی را از نو تنظیم می کند و کرانه امر بیکران را به سوی ما می گشاید . چنین ھنری اشارتگر است نه توضیح دھنده . چنین ھنری است که شریف است . به راستی در سینمای او نه خبری از آن… -
The Devil, Probably 1977
شاید شیطان، شاید انسان ! و این خود ما هستیم عریان و بی حجاب به تناقض یادداشت های زاویه ی منزوی .(( پس چه کسی است که بشریت را به ریشخند گرفته ؟-شاید شیطان! ))و اتوبوس تصادف می کند و صدای کر کننده ی بوق ماشین ها بلند می شود تا به شکلی طعنه آمیز این تفکر به سخره گرفته شود . تاریکی حادث است از عدم نور . و بی نوری استعاره ایی از فقدانانگشت اشارتگر بودا و ایثار…