به یاد تو دریا رفتم
***
در تاریخ وصاف میگفت: و بر این سوز، میسازم... و این جمله میرفت تا در حدود هفتصد سال بعد، در متن یک فیلم، در پیچِ یک کوچهی خاکی حلول کند. و ناگهان، یک نوازندهی سوختهدلِ محلی در دهکدهای دور که مردمانش شبهای تابستان چنین حالی دارند. (تصویر). خنیاگرِ خوشدلِ کوی و برزنها که میتوانی بعد از ظهرها به او در محلِ لب آب مراجعه کنی که آب بر سر و صورت میزند. تجسّمی است از وضوی یک عارف. تندیسی زنده از یک "دلباختهی دلسوخته".
...سری به کوچه خاکیها بزن...